اسلایدر

داستان شماره 97

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 97

داستان شماره 97

ماجرای چسبیدن دست مرد به بازوی زن نامحرم

 

بسم الله الرحمن الرحیم
زنی در کعبه طواف میکرد و مردی هم پشت سر آن زن می رفت.( لحظه ای ) آن زن بازوی خود را خارج کرد و آن مرد دستش را دراز نموده و بر روی بازوی آن زن گذاشت.خداوند دست آن مرد را به بازوی زن چسباند.مردم ازدحام نمودند به طوری که راه عبور بسته شد.کسی را پیش امیر مکه فرستادند و امیر مکه فقها و علماء را حاظر نمود و آنها فتوا دادند که باید دست مرد را ببرند چون که آن مرد مرتکب جنایت شده است
امیر مکه گفت آیا در این جمع از خانواده پیغمبر (ص) کسی هست؟ گفتند: بلی حسین ابن علی ( ع ) اینجا هست. امیر مکه کسی را نزد امام حسین ( ع ) فرستاد امام حسین ( ع ) تشریف آوردند.به آن حضرت عرض کردند: ای فرزند رسول خدا حکم خدا در باره اینها چیست؟امام حسین ( ع ) رو به کعبه نموده و دستهایشان را بلند کردند. و مدتی مکث فرموده و دعا نمودند.بعد به طرف آنها تشریف آوردند و دست آن مرد را از بازوی زن خلاص نمودند
امیر مکه عرض کرد: یا حسین این مرد را برای این کار که از او سر زده عذاب نکنیم؟ حضرت فرمودند نه
میگویند آن مرد همان جمال بود که در کربلا دست امام حسین ( ع ) را قطع نمود و اینگونه لطف حضرت را جواب داد

 



[ چهار شنبه 7 تير 1389برچسب:داستانهای عبرت آموز هوسرانی, ] [ 17:50 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]