اسلایدر

داستان شماره 2080

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2080

داستان شماره 2080

پاداش مصافحه

 



بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق (ع ) فرمود:
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) در جايي عبور مي كرد، با حذيفه (يكي از مسلمين ) ملاقات نمود، دست به طرف حذيفه دراز كرد تا با او مصافحه كند (يعني دست به دست او بدهد).
حذيفه ، دست خود را كشيد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) به او فرمود: ((من دستم را به سوي تو گشودم ، تو دستت را كشيدي و از من بازداشتي ؟!)).
حذيفه عرض كرد: ((اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله )! مردم مشتاقند و افتخار مي كنند كه دست به دست تو دهند و مصافحه كنند، ولي من (عذر داشتم عذرم اين است كه ) جنب هستم ، نخواستم در اين حال ، دستم با دست شما تماس پيدا كند)).
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) فرمود:
اما تعلم ان المسلمين اذا التقيا فتصافحا تحاتت ذنوبهما كما يتحات ورق الشجر.
ترجمه :
((آيا نمي داني كه وقتي مسلمانان با هم ملاقات كنند و دست به دست هم بدهند، گناهانشان مي ريزد، همانگونه كه برگهاي درخت مي ريزد؟))

داستان دوستان      نوشته محمد محمدی اشتهاردی



[ پنج شنبه 10 دی 1394برچسب:داستانهای امام جعفر صادق ( ع, ] [ 14:57 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]