اسلایدر

داستان شماره 2030

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2030

داستان شماره 2030

 

امام حسين عليه السلام و ساربان(احسان)

 


 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق عليه السلام فرمود : زني در كعبه طواف مي كرد و مردي هم پشت سر آن زن مي رفت . آن زن دست خود را بلند كرده بود كه آن مرد دستش را به روي بازوي آن زن گذاشت ؛ خداوند دست آن مرد را به بازوي آن زن چسبانيد .
مردم جمع شدند حتي قطع رفت و آمد شد . كسي را به نزد امير مكه فرستادند و جريان را گفتند . او علما را حاضر نمود ، و مردم هم جمع شده بودند كه چه حكم و عملي نسبت به اين خيانت و واقعه كنند ، متحير شدند ! امير مكه گفت : آيا از خانواده پيامبر صلي الله عليه و آله كسي هست ؟
گفتند : بلي حسين بن علي عليه السلام اينجاست . شب امير مكه حضرت را خواستند و حكم را از حضرتش پرسيدند .
حضرت اول رو به كعبه نمود و دستهايش را بلند كرد و مدتي مكث فرمود : و بعد دعا كردند . سپس آمدند دست آن مرد به قدرت امامت از بازوي آن زن جدا نمودند .
امير مكه گفت : اي حسين عليه السلام آيا حدي نزنم ؟ گفت : نه .
صاحب كتاب گويد : اين احساني بود كه حضرت نسبت به اين ساربان كرد اما همين ساربان در عوض خوبي و احسان حضرت در تاريكي شب يازدهم به خاطر گرفتن بند شلوار امام دست حضرت را قطع كرد

رهنماي سعادت 1/36 - شجره طوبي ص 422



[ دو شنبه 20 آبان 1394برچسب:داستانهای امام حسین ( ع, ] [ 15:27 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]