اسلایدر

داستان شماره 98

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 98

داستان شماره 98

مجازات کنیز خائن و غلام زناکار و خائن

 

بسم الله الرحمن الرحیم
احمد بن طولون امیر زاده صالحی بود. در سن کودکی. روزی یک عده بینوا را در خانه خود مشاهده کرد لذا پیش پدرش رفت تا برای آنها چیزی بگیرد.
پدر به او دستور داد تا به فلان اتاق رفته و قلم و دوات بیاورد تا جهت فقرا و بینوایان چیزی بنویسد.احمد بنا به دستور پدر به همان اتاق وارد شد ولی ناگهان با منظره شرم آوری مواجه شد.او دید که خادمی با کنیزی از آن خانه با هم مشغول عشقبازی و زنا هستند
احمد بدون معطلی قلم و دوات برداشت و نزد پدرش برد ولی از ماجرا چیزی نگفت.آن کنیز زناکار و خائن با خود فکر کرد که احمد داستان مارا به پدرش میگوید و پدرش نیز ما را مجازات میکند.برای پیگیری از این مطلب یکراست به نزد طولون رفت و گفت:فرزند شما احمد با این که بچه است ولی در فلان اتاق نسبت به من دست خیانت دراز کرده است
طولون که از پسرش هرگز انتظار چنین عملی نداشت خیلی ناراحت شد و بدون تحقیق نامه ای نوشت که به محض خواندن این نامه حامل ان را گردن بزن.سپس آن نامه را به دست فرزندش احمد داد که به فلان مامور برساند
او که از مظنون نامه بی اطلاع بود به دنبال امر پدرش حرکت کرد ناگاه به همان کنیز برخورد کرد کنیز پرسید کجا میروی؟ احمد گفت در این نامه حاجت مهمی است و من آن را به محل خود میرسانم.کنیز از احمد خواست که نامه را بوسیله خادم مورد نظر خود بدهد تا او برساند.احمد نیز قبول کرد و آن کنیز نامه را به همان خادم زناکار داد تا غضب امیر نسبت به احمد زیادتر شود
خادم متخلف نامه را تسلیم مامور کرد و مامور با خواندن نامه دستور داد سر از تن خادم جدا کنند.بعد سر بریده اش را نزد امیر فرستاد.امیر با تعجب احمد را خواست و صدق مطلب را از او پرسید احمد هم هر چه که دیده و نگفته بود را به عرض پدر رسانید
طولون دستور داد کنیز بیاید.وقتی که آمد صدق مطلب را از او خواست و او هم مجبور به گفتن حقیقت ماجرا شد.امیر هم وقتی که از حقیقت مطلب با خبر گردید دستور داد آن کنیز را مجازات کنند



[ چهار شنبه 8 تير 1389برچسب:داستانهای عبرت آموز هوسرانی, ] [ 17:51 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]