اسلایدر

داستان شماره 612

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 612

داستان شماره 612

داستان حضرت ايوب(ع

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 حضرت ايوب از انبياء مشهور بوده ونام مباركش 4 بار در 4 سوره قرآن آمده است.ايوب از ريشه آب يؤوب يعني كسيكه بار ديگر سلامت ونعمت ومال وفرزندان به او بازگردانده شود بوده است.وي از فرزندان حضرت ابراهيم است.ايشان در سن 93 سالگي فوت كرد ودر قله كوه جحاف در حدود يمن به فاصله هشتاد ميل از عدن دفن شده است.


 سرگذشت ايوب وآزمايش عجيب او


ايوب در يكي از نواحي شام به نام بثنه زندگي ميكرده است و7 سال در آن شهر به عبادت وپرستش خداوند مردم را تبليغ مينموده وفقط سرانجام 3 نفر دعوت او را اجابت نموده اند.وي يكي از پيامبران است كه قرآن نبوت وپيامبري او را بيان كرده است.او فردي مهربان وبا تقوا بوده ودر مهمان نوازي شهرت داشته وقوم خود را به پرستش خدا دعوت مينموده است.
ايشان داراي مال فراواني بوده وداراي خدمه وحشم فراواني بوده ا ست.اوقاتي بر او گذشت كه همه اموال خود را از دست داد وبه انواع بلايا وامراض مبتلا گشت وجز زبانش كه به ذكر خدا مشغول بود عضو سالمي برايش نماند ولي او در تمامي اين مراحل صبر نمود وناله نكرد.بيماري او آنقدر طولاني شد كه هيچكس با او هيچ رابطه نداشت وبه خاط بيماريش او را از شهر بيرون نمودند وجز همسرش هيچكس ديگر به او مهرباني ننمود ودر راه نگهداري ومراقبت از او تمام مال ودارايي خود را از دست داد تا جائيكه مجبور شد براي گذران زندگي براي مردم كار كند.همه اين گرفتاريها صبر وشكر ايوب را زياد كرد تا آنجائيكه صبر او زبانزد خاص وعام شد.


 ايوب اسوه صبر وسپاس


قرآن ايشان را بهترين بنده خدا شكيبا ومتوجه واواب ميخواند.او بين 7 تا18 سال به طور دائم در رنج وعذاب بود وهمه او را شماتت ميكردند.
خداي متعال نحوه شفا يافتن او را چنين بيان نموده:اي ايوب!با پاي خود به زمين بكوب.آن حضرت نيز چنين نمود وبه دستور خداوند چشمه اي از آب سرد جوشيد وبه فرمان خداوند از آن آب نوشيد وبدن خود را در آن شستشو داد وتمام مرضش اينگونه ازبين رفت.

انگيزه تنبيه همسر ايوب


روايت شده كه شيطان يك روز به صورت طبيبي بر همسر ايوب ظاهر شد وگفت:من شوهر تو را درمان ميكنم به اين شرط كه وقتي شفا يافت به من بگويد تنها عامل سلامتي من تو بوده اي وهيچ مزد ديگري نميخواهم وهمسر ايوب چنين نمود.ايوب كه متوجه دام شيطان بود سخت برآشفت وسوگند ياد كرد كه اگر سلامتي خود را بازيافت صد تازيانه به همسرش بزند واو را تنبيه كند.وقتي كه ايوب سلامتي خود را به دست آورد براي اينكه به سوگند خود عمل كند قصد تنبيه او را داشت كه به فرمان خداوند وبه پاس جبران زحماتش بسته هايي از گندم ويا خرما را كه شامل صد شاخه بود بدست گرفت ويكبار به او زد وبه سوگندش عمل نمود.


 منابع قرآني:
نساء:163/ص:44-41-/انعام:85-86/انبياء:83-84

 



[ یک شنبه 12 آذر 1390برچسب:داستانهای پیغمبران ( 1, ] [ 20:38 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]