اسلایدر

داستان شماره 2204

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2204

داستان شماره 2204

اهانت


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

معاویه بن ابی سفیان از بنی امیه بود و عقیل از بنی هاشم . آل هاشم سادات قریش بودند و همواره مورد تکریم و احترام . آل امیه در مقابل بنی هاشم احساس حقارت میکردند،
از بزرگواری و شرافتشان رنج میبردند، نسبت به آنان کینه داشتند و در هر فرصتی دشمنی خود را اعمال مینمودند.
روزی در مجلس معاویه جمعی از رجال شام نشسته بودند و عقیل نیز در آن مجلس حضور داشت ، معاویه برای آنکه نیشی بزند، زهری بریزد، و عقیل را در حضور دگران تحقیر نماید بدون مقدمه بحضار مجلس رو کرد و گفت : آیا میدانید ابولهبی که خداوند در قرآن او را به بدی یاد کرده و درباه اش فرموده است :
تبت یدا ابی لهب .(1)
کیست ؟ جواب دادند نه ، گفت عموی این مرد است و به عقیل اشاره کرد.
عقیل نیز بلافاصله گفت آیا میدانید زن ابولهب که خداوند در قرآن او را به بدی یاد کرده و درباره اش فرموده است :
و امراءته حماله الحطب فی جیدها حبل من مسد.(2)
کیست ؟ جواب دادند نه ، گفت عمه این مرد است و بمعاویه اشاره کرد.(3)

1- انوار نعمانیه ص 342
2- منتهی الامال ص 332 و اثنی عشریه
3- انوار نعمانیه ص



[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1395برچسب:داستانهای زیبایی از دین ( 2, ] [ 16:10 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]