اسلایدر

داستان شماره 2063

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2063

داستان شماره 2063

بازخواست -در-قيامت

 



بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عمربن ذرقاضي ،وابن قيس ماصر،وصلت بن بهرام از شخصيتهاوعلماي برجسته ومعروف اهل تسنن درقرن اول هجري بودند،اين سه نفر درسفرحج تصميم گرفتنددرمدينه به حضورامام باقرع رسيده وچهارهزارمساله روزي سي مساله بپرسندوبه قول خودشان ،بااين كارآنحضرت رادربن بست و تنگناقراردهند .
ثويرين فاخته معروف به ابوجهم كوفي كه ازشاگردان امام باقر ع بود،درسفرحج باسه شخص نامبرده همسفرشد،آنهابه وي گفتندچهارهزار مساله نوشته ايم وميخواهيم ازامام باقرع بپرسيم ،ازشماخواهش ميكنيم ،از امام باقرع براي اجازه ورودبه حضورش بگير .
ابوجهم ميگويدمن پيش خودغمگين شدم ،باآنهاواردمدينه شديم ،من ازآنهاجداشده وبه حضورامام باقرع رسيدم ، وجريانرابه امام باقرع گفتم وعرض كردم من دراينباره غمناك هستم .
فرمود هيچ غمگين مباش ،هرگاه آمدند،اجازه ورودبه آنهابده .
فرداي آن روز،خادم امام آمدوگفت گروهي باعمربن ذر،آمده اندواجازه ورودميطلبند .
امام فرمود به آنهااجازه واردشوند،اجازه داده شدوآنهابه حضورامام باقرع واردشدند وپس ازسلام نشستند .
ولي شكوه امام آنچنان برآنان چيره شده بودكه مدت طولاني گذشت ،كه هيچكدام سخن نگفتند:وقتي كه امام اين وضع رامشاهده كرد،به كنيزش فرمودغذابياور،كنيزسفره غذاراآوردوگسترد،امام باقرع شروع به سخن كردتابلكه آنهانيزسخن بگويندفرمودحمدوسپاس خداوندي راكه براي هر چيزي حدي قرارداده وحتي براي اين سفره طعام نيزحدي هست .
ابن ذرگفت حد سفره غذاچيست ؟امام فرمودخوردن غذابانام خداشروع شود،وپس ازدست كشيدن ازغذا،حمدوسپاس الهي بجاآورده شود
پس ازمدتي ،امام ازكنيزآب خواست ،كنيزي كوزه آبي آورد،امام فرمودحمدوسپاس خداوندي راكه براي هر چيزي حدي قرارداده كه بازگشت بسوي آن حددارد،حتي براي اين كوزه حدي است كه به آن منتهي ميشود .
ابن ذرگفت حدآن چيست ؟امام فرمودآغازنوشيدن ، همراه نام خداباشد،وپس ازنوشيدن حمدخدارابجاي آورد،وازناحيه دسته كوزه آب نياشامدكه مكروه است .
بعدازغذا،وجمع كردن سفره ،امام باقرع ازآنان خواست كه سخن بگويندوسوالات خودرامطرح سازند .
ولي آنان همچنان خاموش وساكت بودند،سرانجام امام ازابن ذرپرسيدآياازاحاديث ماكه به شمارسيده ،سخني نميگوئي ؟ابن ذرگفت چرااي پسررسول خداص ،ازجمله رسول خداص فروداني تارك فيكم الثقلين احدهمااكبرمن الاخر،كتاب الله واهل بيتي ،ان تمسكتم بهمالن تضلوا .
من درميان شمادوچيزگرانقدربه يادگار ميگذارم كه يكي ازآنهابزرگترازديگراست كتاب خداواهل بيت من ،هرگاه به اين دوتمسك نموديد،هرگزگمراه نخواهيدشد .
امام باقرع فرموداي پسرذر هرگاه درروزقيامت بارسول خداملاقات كني واوازتوبپرسدكه باثقلين قرآن و عترت چگونه رفتاركردي ،چه پاسخ ميدهي ؟ابن ذرباشنيدن اين سخن ،بي اختيار گريست ،آنچنانكه اشكهايش ازمحاسنش فروميريخت وگفت اماالاكبرفمرقناه و اماالاصغرفقتلناه .
اماامانت بزرگترقرآن راپاره كرديم ،وامانت كوچكتر ائمه اهلبيت راكشتيم .
امام فرمودآري اگرچنين نگوئي ،راست گفته اي ،آنگاه فرموديابن ذرلاوالله ،لاتزول قدم يوم القيامه حتي تسال عن ثلاث ،عن عمره فيماافناه ،وعن ماله من اين اكتسبه وفيماانفقه ،وعن حبنااهل البيت .
اي پسرذرسوگندبه خدا،درروزقيامت ،هيچ كسي قدم برنميداردمگراينكه ازاو سه سوال ميشود
1ازعمرش ،كه درچه راهي به پايان رسانده است .
2ازمالش ، كه ازكجابدست آورده ودرچه راهي مصرف نموده است .
3وازحب ودوستي ما اهل بيت رسول خداص .
ابوجهم ميگويدآنهابرخاستندورفتند،امام باقرع به خادم خودفرمودپشت سرآنهابرو،مواظب باش ببين به همديگرچه ميگويند .
خادم پشت سرآنهارفت وپس ازمدتي بازگشت وبه امام عرض كردهمراهان ابي ذر به اوگفتندآيابراي چنين ملاقاتي به اينجاآمده بوديم ؟يعني مگربنانبودچهار هزارمساله بپرسيم ؟ابن ذرگفت واي برشما،ساكت باشيد،چه بگويم درباره كسي كه معتقداست خداوندازمردم درموردولايت اوسوال وبازخواست ميكندوبه حدودوبموزاحكام غذاوآب واقف است

اعيان الشيعه ارشادج 4ص 27



[ چهار شنبه 23 آذر 1394برچسب:داستانهای امام محمد باقر ( ع, ] [ 15:13 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]