اسلایدر

داستان شماره 1732

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1732

داستان شماره 1732

آخر مهندسی


بسم الله الرحمن الرحیم
به يک دانشجوی مهندسی و يک دانشجوی فيزيک و يک دانشجوی رياضيات، هر کدام 150 دلار دادند و از آنها خواسته شد که با استفاده از اين پول، ارتفاع يکی از هتل­ های شهر را که دانشگاه در آن قرار داشت، با دقت محاسبه کنند. سه دانشجو با اشتياق فراوان برای انجام اين محاسبه دنبال تهيه ملزومات رفتند
دانشجوی فيزيک اول به يک مغازه ساعت فروشی رفت و يک کرونومتر خريد و بعد، از يک فروشگاه چند گوی فلزی به اندازه­ های مختلف خريد و سپس به يک لوازم التحريری رفت تا يک ماشين حساب بخرد و آخرسر هم چند نفر از دوستانش را خبر کرد تا در اين کار به او کمک کنند. اين دانشجوی فيزيک زمانی را که هر يک از گوی­ها را از پشت بام هتل به زمين رسيد اندازه گرفت و بعد با محاسبه زمانهای سقوط گوی­ها و فرمولهای فيزيکی، ارتفاع هتل را به دست آورد.
دانشجوی رياضيات منتظر شد تا خورشيد کمی پايين برود و بعد، زاويه­ سنج و شاقول و متری را که خريده بود از کيفش درآورد، طول سايه را اندازه گرفت، زاويه خطی که نوک پشت بام هتل را به نوک سايه آن متصل می ­کرد محاسبه کرد و بعد با استفاده از فرمولهای مثلثات ارتفاع هتل را تعيين کرد. واضح است که با اين همه کار، آنها ديگر فرصت نکردند برای امتحان فردايشان به اندازه کافی مطالعه کنند و همين باعث شده بود تا زياد سرحال نباشند
روز بعد اين سه دانشجو يکديگر را در دانشگاه ديدند، درحالی که سرحالی دانشجوی مهندسی باعث تعجب دو دانشجوی ديگر شده بود. آنها طريق محاسبه ارتفاع هتل را از هم پرسيدند و وقتی توضيحات دانشجوهای رياضيات و فيزيک به پايان رسيد دانشجوی مهندسی با قيافه حق به جانب روش خود را به اين شکل توضيح داد
کاری نداشت! من پيش مسئول پذيرش هتل رفتم يک دلار به او دادم و پرسيدم ارتفاع هتل چند متر است، بعد با 149 دلار باقیمانده باقی روز را حسابی خوش گذراندم

 



[ سه شنبه 22 دی 1393برچسب:داستانهای جالب ( 2, ] [ 21:41 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]