اسلایدر

داستان شماره 118

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 118

داستان شماره 118

توطئه‏اي که فاش گرديد

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در زمام خلافت عمر دو نفر امانتي را نزد زني(سالمند) به وديعت گذاشتند و به وي سفارش نمودند که تنها با حضور هر دوي آنان وديعه را تحويل دهد.
پس از مدتي يکي از آن دو به نزد زن رفته مدعي شد که دوستش مرده است و وديعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع ورزيد ولي چون آن مرد زياد رفت و آمد مي‏نمود و مطالبه مي‏کرد، وديعه را به وي رد کرد. پس از گذشت زماني مرد ديگر به نزد زن آمده خواستار وديعه گرديد، زن داستان را برايش بازگو نمود که نزاعشان در گرفت، خصومت به نزد عمر بردند، عمر به زن گفت: تو ضامن وديعه هستي. اتفاقا اميرالمومنين عليه‏السلام در آن مجلس حضور داشت، زن از عمر خواست تا علي عليه‏السلام بين آنان داوري کند، عمر گفت: يا علي! ميان آنان قضاوت کن. اميرالمومنين عليه‏السلام به آن مرد رو کرد و فرمود: مگر تو و دوستت به اين زن سفارش نکرده‏ايد که سپرده را به هر کدامتان به تنهايي ندهد، اکنون وديعه نزد من است، برو ديگري را به همراه خود بياور و آنرا تحويل بگير، و زن را ضامن وديعه نکرد و از اين راه توطئه آنان را آشکار نمود؛ زيرا آن حضرت عليه‏السلام مي‏دانست که آن دو با هم تباني کرده و خواسته‏اند هر دو نفرشان از زن مطالبه کنند تا او به هر دو غرامت بپردازد

 



[ چهار شنبه 28 تير 1389برچسب:قضاوتهای امام علی ( ع _ 1, ] [ 18:22 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]