اسلایدر

داستان شماره 1073

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1073

داستان شماره 1073

لطف مکرر ، وظیفه مسلم

 

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از شاگردان مدرسه شیوانا صبح زود از خواب برمی خواست و بی آنکه وظیفه اختصاصی او باشد محیط مدرسه را تمیز و بخصوص محل غذا خوری را تمیز می کرد و آشغال ها را به خارج از مدرسه منتقل می کرد. شیوانا و بقیه او را به خاطر این لطف و زحمتی که می کشید تحسین می کردند ولی همیشه شیوانا به این شاگرد می گفت:” بگذار بقیه به وظیفه خود عمل کنند.کاری نکن که تکرار لطف و مهربانی های تو به وظیفه اجباری و الزامی تو تبدیل شود
چند ماهی که گذشت روزی این شاگرد تمیز و زحمت کش به خاطر خستگی دیرتر از بقیه از خواب بیدار شد و در نتیجه محیط غذا خوری تمیز نشد و زباله ها نیز به بیرون منتقل نشد
بقیه شاگردان همه تقصیرها را به گردن شاگرد تمیز انداختند و او را مقصر کثیفی غذاخوری دانستند. آن شاگرد شکایت نزد شیوانا برد
شیوانا وقتی این موضوع را شنید با ناراحتی خطاب به شاگرد تمیزکار گفت:” همیشه ضمن تقدیر از کاری که می کنی به تو گفتم که بگذار هر کسی به وظیفه خود عمل کند. لطف و کرم وقتی از حد خود بگذرد ، مایه دردسر می شود و شخص کریم و صاحب لطف را به زحمت می اندازد. چرا که بقیه گمان می کنند این وظیفه اجباری اوست و در نتیجه از او انتظار  دارند به وظیفه خود به طور جدی و بدون چشمداشت عمل کند. تمیز کردن محیط غذا وظیفه تو نبود، لطف و مرحمت تو بود. اما تو با تکرار بی دلیل این لطف آنهم در حق کسانی که ظرفیت حق شناسی بالایی نداشتند باعث شدی  که اولا صاحب اصلی اینکار هرگز پیدا نشود و دوم اینکه سطح توقع دیگران هم از تو بی دلیل بالا رود.  مقصر خودت هستی. جبران این اشتباه هم خیلی ساده است. از این به بعد در لطف افراط نکن

 



[ پنج شنبه 23 اسفند 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 5, ] [ 18:48 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]