اسلایدر

داستان شماره 1000

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1000

داستان شماره 1000

 

هنوز هم یکی داری

 

بسم الله الرحمن الرحیم
مرد ثروتمندی که مال و منال فراوان داشت همراه خدمتکاران و زنان خود از مقابل مدرسه شیوانا عبور می کرد. او را دید که روی تخته سنگی نشسته است و با شاگردان صحبت می کند. یکی از شاگردان اشاره به مرد ثروتمند کرد و از شیوانا پرسید:” استاد! می بینید این مرد دو تا همسر دارد!؟ او به اینکار افتخار می کند
شیوانا لبخندی زد و گفت:” او یک همسر بیشتر ندارد
مرد ثروتمند که صدای شیوانا را شنیده بود ایستاد و با صدای بلند فریاد زد:” نخیر جناب استاد! این دو نفرهردو همسران بنده هستند. اولین همسرم این خانم زردپوش بود که با عشق با او ازدواج کردم. و دومی این بانوی سفید پوش است که او هم با محبت فراوان همسر من شد. هر دوی آنها مرا تا اعماق وجودشان دوست دارند!؟
شیوانا دوباره با تبسم سرش را به علامت نفی تکان داد و گفت:” قبول ندارم. تو وقتی به سراغ همسر دوم رفتی ، از دل همسر اول بیرون افتادی. با فرض اینکه همسر دوم تو را بلهوس عیاش نداند و واقعا به خودت دلبسته باشد، پس نهایتا تو همین دومی را داری. اولی که می بینی همراه توست از سر ناچاری و لاعلاجی است که همراهی ات می کند! می گویی نه ؟! این را می توانی از هر زنی از جمله زن دوم ات بپرسی!؟ متاسفم دوست من! تو در خوشبینانه ترین حالت همیشه فقط یک همسر داشتی و هنوز هم یکی داری

 



[ پنج شنبه 10 دی 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 3, ] [ 20:13 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]